سود و زیان جهانی شدن


 

نویسنده : اصغر هادوی کاشانی




 

مقدمه
 

تافلر در کتاب « شوک آینده » می نویسد:
 

سیل تازگی و تجدّد که در حال غرقه کردن ماست، از مراکز تحقیقاتی به کارخانه ها و ادارات، و از بازارها و رسانه های گروهی به مناسبات اجتماعی، و از اجتماع به درون خانه ها کشیده می شود. این سیل که تا اعماق زندگی خصوصی همگی ما رخنه می کند، فشارهای بی سابقه ای بر زندگی خانوادگی وارد می آورد.
وی در ادامه، دو جمله از دو کارشناس نقل می کند:
« لاندبرگ (Lundberg): خانواده به نقطه ای رسیده که در شُرف محو کامل است».
« ویلیام ولف (William wolf): خانواده، غیر از یکی دو سال اول که برای پرورش کودک است وجودی است، مرده».(1)
تافْلر در کتاب «موج سوم» ابعاد گسترده تری از این نابسامانی را بیان می کند. (2)
آنچه تافلر در سال 1978 پیش بینی کرده است، امروز و در دوران فشردگی زمان و جهانی شدن، به شدّت رو به تحقّق است و هرچه می گذرد بر شدّت و قدرت آن افزوده می شود.

تعريف جهانى شدن ( globalization )
 

ريشه اين لغت ، واژه «global» به معناى « عام ، جهانى، همه جانبه و جامع الأطراف» است.(3) براى جهانى شدن، تعاريف گوناگونى شده است:
الف) جهانى شدن به فرآيندى اطلاق مى‏شود كه از طريق آن، حوادث تصميمات و فعاليت‏هاى يك بخش از جهان مى‏تواند نتايج مهمى براى افراد و جوامع در بخش‏هاى بسيار دور كره زمين داشته باشد.
ب) جهانى شدن نوعى فرآيند اجتماعى است كه طى آن، انسان جهت دستيابى به ارتباط و رسيدن به اِعمال ديدگاه‏هاى همسو در سطح جهانى پيوسته بر موانع مكانى و اجتماعى در سازمان و فرهنگ، غالب مى‏شود.
ج) جهانى شدن يعنى به استقبال يك جهان رفتن، آشنا شدن با فرهنگ‏هاى ديگر و احترام گذاشتن به آرا و نظرات و ديدگاه‏هاى ديگران.
د) جهانى شدن يعنى فرآيندى كه اقتصاد جهانى و نيروهاى سياسى و فرهنگى، به سرعت، كره زمين را زير نفوذ قرار مى‏دهند و به خلق يك بازار نوين جهانى، سازمان‏هاى سياسى بين‏المللى و فرهنگ جهانى تازه‏اى مى‏پردازند.
تعاريف بالا اين پيام جامع را دارند كه فرآيند جهانى شدن را نبايد فقط در مسائل اقتصادى خلاصه نمود؛ زيرا اين پديده، حد و مرز اقتصادى را درمى‏نوردد و فضاى سياسى، تكنولوژيك، اجتماعى و از همه مهم‏تر، فضاى فرهنگى ملت‏ها، قوميت‏ها و هويّت‏ها را نيز تحت تأثير قرار مى‏دهد.

سير تحوّل نظريه «جهانى شدن»
 

گرچه اين نظريه در قرن حاضر مورد توجه قرار گرفته است و در محافل علمى و رسانه‏هاى گروهى به آن پرداخته مى‏شود، امّا مى‏توان نقطه شروع آن را از شكل گرفتن امپراتورى‏هاى بزرگى همچون ايران و روم دانست؛ امپراتورى‏هايى كه با نيّت سيطره بر جهان، لشكر كشى نموده و خيمه انحصار را در هر گوشه‏اى از جهان برافراشتند.(4) حتى اديان الهى با نيّت خيرخواهانه هدايت بشرى و با خطاب «يا أيها الناس»، سرتاسر جهان را مورد خطابْ قرار داده، پيام خود را به صورت جهانى مطرح نمودند. دعوت‏هاى پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در آغاز انقلابِ «بعثت» و فرستادن پيك‏هاى متعدد به سوى روم و ايران، شاهد اين مدعاست؛ امّا در دوران حاضر، به‏طور خلاصه، جهانى شدن، معلول عوامل زير است كه باعث شتاب جهانى شدن در مفهوم سنّتى آن شده است:
الف) رشد طبيعى تكنولوژى بويژه در عرصه ارتباطات و الكترونيك و به وجود آمدن نظم و انسجام ميان منافع فردى و گروهى كه با نام «شبكه‏هاى بين‏المللى» Net working شناخته مى‏شود.
ب) وجود عوامل سياسى از قبيل پايان جنگ سرد و فروپاشى شوروى و دغدغه‏هاى زيست‏محيطى و باور به اين‏كه همه انسان‏ها در يك زمين واحد، روزگار مى‏گذرانند.
ج) جهانى شدنِ سرمايه كه عبارت از مستحكم‏تر شدن روابط بازارهاى مختلف است كه با توجه به رشد بازارهاى بورس جهانى به وضعيتى رسيده‏اند كه مى‏توان آن را «بازار بزرگ جهانى» ناميد.

پيامدهاى جهانى شدن
 

جهانى شدن را مثل بقيه پديده‏ها بايد مورد ارزيابى قرار داد و از مطلق انگارى پرهيز نمود. بايد سود و زيان آن‏را ديد و فرصت‏ها و تهديدهاى آن‏را شناخت. بايد از فرصت‏ها بهره جست و از جانب تهديدها كم‏ترين آسيب را پذيرا شد. آثارى كه مى‏توان براى جهانى شدن بر شمرد، عبارت‏اند از:

الف) فوايد جهانى شدن:
 

1. استفاده از خاصيت نفوذى ارتباطات در جهت توسعه فعاليت‏هاى اجتماعى.
2. وارد شدن در فضاى رقابت در جهت بهبودِ وضعيت توليد در اقتصاد.
3. انتقال سريع انديشه، تكنولوژى و حذف موانع موجود.
4. جابه‏جايى سريع سرمايه در نظام‏هايى كه بانكدارى رَبَوى در آن‏جا حاكم است و به‏گونه‏اى كه هر لحظه از پول، بيشترين بهره عايد صاحبان آن مى‏شود. مثلاً در مورد دارندگان سرمايه در ژاپن، گفته مى‏شود كه آنان در ساعاتى كه فعاليت‏هاى روزانه در آن كشور تعطيل است، از پديده «overnight» استفاده مى‏كنند و منابع خود را به كشورهايى كه مشغول فعاليت اقتصادى هستند، منتقل و بهره آن را دريافت مى‏نمايند.
5. امكان ارتباط و پيوند سريع فرهنگ‏ها با يكديگر در جهت بهره گرفتن از آداب و رسوم يكديگر و كنار گذاشتن تعصّب‏هايى كه در نظر بسيارى از مردم، خصلت‏هايى منفى به حساب مى‏آيند.
6. خارج شدن كشورها از انزواى سياسى و اقتصادى.
7. از نظر اسلامى، امكان انتقال سريع پيام نورانى اسلام به كشورهاى ديگر در جهت ارائه حقّانيت آن.

ب) ضررهاى جهانى شدن:
 

1. با توجه به آسان بودن ارتباط بين كشورها و فرهنگ‏ها و انعطاف در جابه‏جايى نيروى كار، علاوه بر جنبه‏هاى مثبت فرهنگى، ضد ارزش‏ها نيز به جوامع ديگر، منتقل خواهند شد.
2. از نظر اقتصادى، «جهانى شدن» باعث فقر بيشتر تهيدستان و بيكاران مى‏شود و در مقابل، به گسترش و رفاه ثروتمندان خواهد انجاميد و از اين رهگذر، بنيان خانواده‏ها سُست شده، به فروپاشيدگى خواهد انجاميد.
3. از نظر مذهبى، امروزه مذاهب بزرگ دريافته‏اند كه روند جهانى شدن - كه تحت حمايت و هدايت امريكا صورت مى‏گيرد ، پيوند نزديكى با جريان دنياگرايى و دين‏زدايى دارد و بنابراين، تهديدى براى آنهاست.(5)
4. از نظر فرهنگى، امريكايى شدن، گسترش مى‏يابد و حركات و سكنات و رفتارها با تبليغات، جهت دهى مى‏شوند. به عبارت ديگر، «فرهنگ زدگى» جايگزينِ «فرهنگ پذيرى» خواهد شد؛ زيرا در فرهنگ‏زدگى، امكان گزينش از بين مى‏رود.(6) براى روشن شدن اين قسمت، اشاره‏اى به فعاليت‏هاى سازمان ملل در جهت به تباهى كشاندن ارزش‏هاى اخلاقى - كه برگرفته از اديان الهى‏اند - مى‏پردازيم.

سازمان ملل در خدمت «جهانى سازى»
 

سازمان ملل متّحد، در سال 1975، كنفرانسى در مكزيك برپا كرد كه خواهان آزادى سقط جنين، آزادى جنسى و همچنين تنظيم خانواده در جهان سوم شود؛ امّا تلاش اين كنفرانس به نتيجه‏اى نرسيد. در سال 1985 در نايروبى، كنفرانسى تحت عنوان «راهبردهاى آينده پيشرفت زنان» برگزار شد كه همان توصيه‏ها را تكرار كرد. كنفرانس بين‏المللى «جمعيت، رشد و كنترل» در سال 1996 به همّت سازمان ملل برپا گرديد. از جمله تصميمات پيشنهادى اين كنفرانس مى‏توان به اين امور اشاره كرد:
الف) آزادى تغيير هويت جنسى و آثار مترتب بر آن.
ب) به رسميت شناختن همجنس‏بازى و وارد ساختن مطالبات همجنس‏گرايان، در ضمن حقوق بشر (نظير حق ازدواج قانونى هم جنس‏بازان).
ج) تشكيل خانواده، پدرخواندگى، حق انجام لقاح و اجاره رحم.
همچنين يكى از مصوّبات اين كنفرانس‏ها دادن حق آزادى جنسى به زنان و ارائه آموزش لازم براى روابط جنسى آزاد بوده است.
شگفت آن‏كه رئيس «جمعيتِ مادران كوچك امريكا» در كنفرانس قاهره، خطاب به مسلمانان مى‏گويد: «آنان (فرهنگ‏سازان غربى) جامعه امريكا را تخريب كردند و اينك با افكار خويش، به جوامع اسلامى رو كرده‏اند و به دنبال تخريب آن و نابودى جايگاه زن مسلمان و نقش آن در جامعه هستند».
قابل ذكر است كه كشورهاى اصلىِ مدافع جهانى شدن، براى پيشبرد تصميمات و سرعت بخشيدن به تحقّق آن، مؤسّسات مالى جهانى را به پشتيبانى اين فرآيند، سوق مى‏دهند.(7)
5 . از نظر سياسى، امريكا با توجه به اين‏كه پرچمدار اصلى جهانى شدن است، سعى دارد از نظر سياسى بر جهان، سلطه پيدا كند و آنچه را در محدوده قوانين خود پذيرفته است، بر جهان، ديكته نمايد. به عبارت ديگر، جهانى شدن مساوى با سلطه قوانين محلى بر كل جهان است. لذا بعضى از صاحب‏نظران، به جاى واژه جهانى شدن، از واژه «جهانى شدنِ محلّى» (Localization Globalization) استفاده مى‏كنند.

كشورهاى اسلامى و جهانى شدن
 

براى اكثر كشورهاى اسلامى و نيز كشور ما كه در حلقه كشورهاى جهان سوم قرار گرفته‏ايم، نه مقابله و تخاصم با جهانى شدن سودمند است و نه هضم شدن در بطن آن. بهترين و معقول‏ترين مواجهه با اين پديده، اين است كه فرصت‏هاى آن‏را شناسايى كرده، از آن بهره بگيريم. مثلاً از ابزارهاى تكنولوژيك آن استفاده نموده، به وسيله آنها، پيام‏هاى اصيلى را كه در بطن فرهنگ اسلامى ما نهفته است، به آگاهى توده‏هاى عالم برسانيم.
فرهنگ دينى ما دربرگيرنده ظرفيت‏ها و شئون و ابعاد كارآمدى است كه مى‏تواند وجهه و خصلت جهانى بيابد و انسان‏هاى معاصر را مجذوب خود كند. لازم است كه ما در مواجهه با جهانى شدن، از مواجهه با مُدرنيته ‏(8) درس بگيريم و آن خطاها را دوباره تكرار نكنيم (9) و هويّت دينى خود را چون گوهرى گران‏بها با هيچ چيز، عوض نكنيم.
دينى كه به واسطه كتابى الهى، بدون هيچ ابزارى، در ابتداى بعثت توانست انقلابى عظيم به پا كند و در طى 1400 سال، شيفتگان فراوانى به خود جذب نمايد، قطعاً مى‏تواند روزى به دينى جهانى تبديل شود و «جهانى شدن» را مفهومى تازه ببخشد و آن روز، نزديك است (أليس الصبح بقريب؟).

پيوست ها:
 

1 . شوك آينده، الوين تافلر، ترجمه حشمت اللَّه كامرانى.
2. موج سوم، الوين تافلر، ترجمه شهين دخت خوارزمى.
3 . فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعى، مارى بريجانيان.
4 . نگاه كنيد به: پگاه حوزه، شماره 34 «جهانى شدن از منظراسلامى»، محسن عبدالحميد، ترجمه شاكر لواسانى.
5 . مقاله جيمز كرث، ترجمه حميد بشيريه، مجله نقد و نظر، سال هفتم، شماره اول و دوم.
6 . كليات برنامه‏ريزى اقتصادى - اجتماعى، پرويز پيران، دانشگاه علامه طباطبايى، 1366.
7 . رجوع كنيد به: پگاه حوزه، شماره 35، ص 9.
8 . مُدِرنيته به معناى «تجدّد» يا «نوگرايى»، نوعى از زندگى است كه در قرن پانزدهم ميلادى در جهان غرب، پديد آمد و به تدريج به وجه غالب زندگى در جوامع غربى تبديل شد. بستر پيدايش اين شيوه از زندگى، توسعه دانش، صنعت، انديشه اجتماعى و عقلانيت در جوامع غربى بود كه متفكّران و رهبران و سپس شهروندان اين جوامع را در راه «آزادى» و «برابرى» متّحد ساخت و به توسعه همه جانبه اين جوامع، انجاميد.
مدرنيته بر محورهاى پنج‏گانه: انسان گرايى، عقل‏گرايى، فردگرايى، آزادى و برابرى، بنياد نهاده شده است و دو پيامد ناگزير آن براى جوامع غربى، «توسعه بر مبناى مالكيت خصوصى» و «جدايى دين از سياست» بوده است. ح ز.
9 . اين حقيقت، غير قابل انكار است كه بجز در سال‏هاى اخير، نه غربيانْ تلاش شايسته‏اى براى شناخت اسلام و مفاهيم و تعاليم و آرمان‏هاى آن به كار بسته‏اند و نه مسلمانان گامى مؤثّر در شناخت تمدّن جديد غربى و عناصر آن برداشته‏اند.
غرب، در نگاه مسلمانان، پيوسته استعمارگرى كهنه يا نو بوده است كه نمى‏تواند مروّج هيچ ارزش و يا حامل هيچ پيام مثبتى براى بشر باشد. اسلام نيز در نگاه غربيان، مجموعه‏اى از سنّت‏هاى متعصّبانه و فاقد انعطاف و باورهاى خرافى بوده است كه برابر نوگرايى و توسعه جوامع مسلمان، مقاومت مى‏كند.
بدين ترتيب، روشن است كه چرا در دويست سال گذشته، انرژى زيادى در دو طرف، صَرف انواع رويارويى‏ها شده است.
با اين همه، امروزه به نظر مى‏رسد كه در هر دو سوى اين منازعه، نخبگان تأثيرگذارى هستند كه مى‏توانند باب گفتگو و تعامل را باز كنند. پذيرش نظريه «گفتگوى تمدّن‏ها» از سوى غرب، مى‏تواند دليل قاطع و شاهد محكمى بر اين حقيقت باشد. به اميد آن‏كه نخبگان غرب، سرنوشت جوامع خويش را از سايه سلطه‏طلبى‏هاى هيئت حاكمه امريكا، به دور نگه دارند!
 

ارسال توسط کاربر محترم سایت : sm1372